چقدر بهش اعتماد داری؟
سلام رفیق جان!❤️
چطوری؟
رو به راهی؟ رو به رشدی؟
میگما...
تاحالا دقت کردی به بچه ها؟
مثلا...
وقتی بچه رو باباش میندازه بالا...
میخنده و شاده!
ولی اگه یه غریبه بچه رو بغل کنه
حتی گریه میکنه (چون واسش غریبه اس و میترسه ازش)
وقتی بچه رو باباهه میندازه هوا
بچه میخنده....
دلیلش اینه که به باباش اعتماد داره!
میدونه باباشه
دوسش داره
هواشو داره!
و مواظبشه تا بهش ضرری نرسه...
بچه...
اعتماد داره!
تکرار میکنم...
"اعتماد داره به باباش"
و چون اعتماد داره، میخنده...
دقت کن...
بچه، کجا میخنده؟
دقیقا جایی که بین زمین و آسمون معلقه...
حالا همین بچه...
وقتی میره بغل یه غریبه
از روی ترس و اعتماد نداشتن
احساس خطر میکنه و گریه میکنه!
همش استرس داره
همش نگرانه...
دوس داره بره بغل مامان یا باباش!
یکم بیاییم اینورتر...
البته، فرقشون خیلی زیاده ها!
خیلی زیاد!
از زمین تا آسمون فرقشونه...
ولی بازم، برای درک بهترش
لازم بود که اینارو یادآوری کنم!
حالا بریم توی زندگی مون...
چقدر ارتباطمون با خدا اینجوریه؟
چقدر بهش اعتماد داریم؟
بچه...رو زمین و هوا معلقه
ولی چون اعتماد داره به باباهه میخنده و غمش نیس!
ماها...وقتی تو زمین و هوا معلق میشیم
بهش اعتماد داریم؟
و میخندیم؟
گاهی وقتا باخودم میگم
ای کاش منم اندازه ی یه بچه ی چند ماهه که به باباش اعتماد داره، منم اعتماد داشتم بهت...
که اگه داشتم، دیگه غمی نداشتم!🙃
خیلی این مدت فکر کردم...
همه ی مشکلات منو و تو
از اعتماد نداشتن مون به خداست!
مگه میشه باباهه وقتی بچه رو میندازه هوا
یهو در بره و ولش کنه؟
دوسش داره
عاشقشه
دلش نمیااااااد!
چون از گوشت و خون خودشه...
حالا چرا فکر میکنی وقتی مشکلی وارد زندگیت میشه، خدا ولت میکنه؟
خدا دوست داره
از روحش در تو دمیده...
بعد ولت میکنه؟
مگه میشه...مگه داریم😅
(گرچه، مقایسه ی این دوتا، زمین تا آسمون فرقشه ولی خب...)
حالا همین بچه، یکم بزرگتر میشه...
گریه میکنه که میخوام "به کبریت دست بزنم"
مامانه میگه نه.جیزه! خطر داره
بچه خودشو میزنه!
داد و بیداد میکنه...
که من کبریت و میخواااااااام
هیچی حالیم نیس!
کبریت میخوام دست بزنم...
و مامانه چون میدونه عواقب بعدیش براش ضرر داره...
میگه نه!
نباید دست بزنی...
خودتم بکشی، من بهت کبریت نمیدم!!!
چون عاشقتم!
من گریه هاتو تحمل میکنم
توهیناتو تحمل میکنم
تا ضرری به خودت نرسه...
چون عاشقتم...
وقتی دیگه زیادی اصرار میکنه
مامانه میگه، باش
بیا بگیر تا بسوزی!
بعدم میسوزه و بیشتر گریه میکنه😅
حالا خیلی وقتا...
منو تو...
واس اون کبریته زار میزنیم
خودمونو به در و دیوار میزنیم!
که یا همین
یا هیچی!
یا رشته ی پزشکی
یا ترک تحصیل و افسردگی...
یا ازدواج با فلانی
یا تا ابد مجردی...
یا شغل دهن پر کن
یا هیچی...
و...
و...
و...
خدا میگه
اینی که تو میخوای واست ضرر داره!!!
حالا اگه خیلی اصرار میکنی بهت میدم
ولی دودش به چشم خودت میره و پشیمون میشی!
حالا...
من نمیدونم دردت چیه
ولی میدونم اعتماده کمه!
و
فرمول اعتماد کردن به خدا اینه که نترسی و جلو بری💪
و مطمئن باشی که هواتو داره...
توی هر شرایطی!
البته، یکم بچه رو آنالیز کن...
ببین چجور اعتماد داره
ازش یاد بگیر❤️
و اینکه، حواست باشه
چیزی که میخوای و داری براش زار میزنی
"کبریت" نباشه!
که با به دست آوردنش، آتیش بزنی به خودتو زندگیت :)
راستی رفیق!
یه سوال...
تو چقدر به خدا اعتماد داری؟؟؟
توی قسمت نظرات...جواب بدین👇👇👇